دورهم بودن
ديروز براي ناهاردعوت بوديم خونه باباجون اينا عمو مهران لازانيا درست كرده بود . مامانجون و خاله همش باهات بازي ميكردند عصري با خاله و عمو رفتيم بازار چون خاله قراره ازدواج كنه جهيزيه اش داره آماده ميكنه عسلي مامان خيلي گرمش بود بابايي همش تو تمام پاساژ دورت دادچون گلي اذيت بود ما آمديم خونه شب رفتيم دنبال باباجون اينا رفتيم خونه دايي محسن چون هرپنجشنبه مادربزرگ بابايي هر جا باشد همگي دور هم جمع ميشوند از آنجا رفتيم خونه عمو جواد من وتو بابايي بوديم گلي به خاطر دندانهايت بيقراري مي كردي و پارمين با اسباب بازی ه...
نویسنده :
مامان آرمیتا
18:52